زندگی با اميد
عید دیدنی با جایزه(1)!!!
Tuesday, April 05, 2005
عید دیدنی خونه یکی از فامیل ها بودیم. یک پزشک حدود چهل ساله که همسر و دو تا بچه قد و نیم قد داره. یه مهندس مکانیک حدودا سی و دو سه ساله و خانومش هم که ما قبلا نمی شناختیمشون ( و از دوستان خانوادگی دکتر بودن ) اونجا بودن. مکالمه زیر بین دکتر و مهندس رد و بدل شد که شنیدنش ( و خوندنش ) خالی از لطف نیست. البته من این مکالمه رو در دو قسمت می نویسم. یکیش رو الان پست می کنم ، یکی رو هم ساعت دوازده امروز. تا اون موقع هم شما فرصت دارین حدس بزنین این دو نفر در مورد چی صحبت می کردن. جایزه کسی هم که درست حدس بزنه ، دو ساعت اینترنت مجانی خواهد بود :
دکتر : راستی مهندس جون ، اون قضیه رو دیگه پیگیری نکردی ؟
مهندس : نه دکتر جون . ما که دیگه عیالوار شدیم و گرفتاری های زندگی حسابی درگیرمون کرده. فرصت نشد دیگه بخونم. شما چطور ؟
د : تو که تازه ازدواج کردی اینطوری می گی ، من که دو تا بچه دارم چی بگم؟ دیگه اصلا فرصت مطالعه که سهله فرصت سر خاروندنم ندارم !!! ولی تو حتما یه ترای (Try) دیگه بکن. حیفه! تمام فورست (Force) رو بذار روش ايشالا موفق می شی. توی این دوره زمونه این قضیه از نون شب واجب تره...
م : والا خانومم هم همین رو میگه.راستش خودمم همین تصمیم رو دارم. البته ناگفته نمونه دکتر جون ! من یه دفعه مرحله اولش رو قبول شدم. چی می گن بهش ؟؟ اییییییی...آها : آ ...
نظرات (0)
منو اصلی
آخرين مطالب
دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است