زندگی با اميد
در طریقت ما کافریست رنجیدن
Sunday, July 17, 2005
توی کامنت های مطلب دیروز دوست عزیزم؟؟؟؟ کامنت گلایه آمیزی گذاشته بود که با اینکه عادت ندارم به کامنت ها جواب بدم , من رو وادار کرد این یادداشت کوچولو رو بنویسم:
اگه این روزا کمتر کامنتهای من رو توی وبلاگاتون می بینین , دلایل زیادی داره که عمده ترینشون اینا هستن:

اینروزا مشغله کاریم خیلی زیاد شده و دائما در حال گزارشگیری و گزارش دهی هستم.
دست چپم مدتیه بی حس شده که ظاهرا بدلیل آرتروز گردن باید باشه ( حتی فرصت نکردم پیش یه ارتوپد برم ) این مسئله تایپ کردن رو برام مشکل کرده .
مدتیه که کار کردن زیاد با کامپیوتر چشمام رو خیلی خسته می کنه .
این چند روزه گرمای هوا کلافه م کرده , ضمن اینکه سیستم سرمایش محل کارم هم خرابه .
با این وجود مطمئن باشین که وبلاگ همتون رو می خونم (عمدتا بصورت آفلاین) و از نوشته هاتون لذت می برم.

این شعر حافظ روهم به دوست عزیزم ؟؟؟؟ و همه شما خوانندگان محترم وبلاگم تقدیم می کنم تا فکر نکنین من خیلی بی معرفتم:

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست
به دست مردم چشم , از رخ تو گل چیدن
به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب
که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن
به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه
کشش چو نبود از آن سو , چه سود کشیدن
ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب
که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن
مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ
که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن





یه خبر خوب: نوشی عزیز جوجه هاش رو پیدا کرده. بهش تبریک می گم و از صمیم قلب خوشحالم.
نظرات (0)