زندگی با اميد
جام بلا !
Monday, February 28, 2005
توی کامنت های پست دیروز ، صدف عزیز به مطلب جالبی اشاره کرده بود و اون اینکه خیلی از آدم ها در این دنیا ظلم های زیادی می کنن و راست راست هم راه می رن و هیچ مکافاتی هم نمی بینن. البته من خودمم شاهد خیلی از این افراد بوده و هستم و اینکه می گن « دنیا دار مکافاته » حداقل در بعضی از موارد صدق نمی کنه. تازه بعضی وقتا ؛ برعکسش رو هم می بینیم که یه آدم خیلی خوب به انواع و اقسام بلایا مبتلا میشه و عاقبت الامر هم به طرز فجیعی از دنیا میره !!!!
اما اینجا باید به یه چیز دیگه اعتقاد داشته باشیم و اون « حکمت اتفاقات » هستش . یعنی هر اتفاقی خوب یا بد ، حکمتی داره که شاید در زمان وقوعش ما متوجه اون حکمت نشیم. برای روشن تر شدن مطلب دو تا داستان تاریخی ( با عرض معذرت از سانی جان ) براتون تعریف می کنم :


* * * * *


داستان اول :
« معروف است که باباطاهر همدانی که مردی امی و بیسواد بود ، از سر صدق و صفا و کوشش در راه حق ، به ایمان و علم و مقام انسانیت رسید و عارف شد.
آمده است که از فرط تقوا ، روزی از درگاه خدا به عرش اعلا در آسمان هفتم احضار شد. وقتی به آسمان اول رسید ، پیرمرد خارکنی را دید که نالان و عرق ریزان پشته خاری بر دوش گرفته ، درحالیکه نان جویی را بدون دندان می مکد راه هموار زندگی شبیه به مرگ خود را طی می کند.
باباطاهر که خود فقیر و درویش و عریان بود ، این وضع را از حکمت های بالغه الهی دانسته و چیزی نگفت . وقتی به آسمان دوم رسید ، مردی متنعم و سرمایه دار را دید که سفره ای وسیع گسترده و از فرط پرخوری ، بیهوش به گوشه ای افتاده. باباطاهر هرچه جلوتر می رفت ، مواردی از این دست می دید ؛ لذا طاقت نیاورد و خطاب به خدا گفت :
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چون است و آن چون
در این موقع از حرکت به جلو درماند و خداوند به فرشتگان ندا داد که او حکمت ما را نمی داند . او را به زمین برگردانید ، ما بنده فضول نمی خواهیم.»


* * * * *


داستان دوم :
« در خبر آمده است که عیسی(ع) وزیری داشت که در جمیع احوال ، یار و مددکار او بود. اتفاقا روزی در صحرا شیر او را بدرید. عیسی (ع) مناجات کرد که بارخدایا ؛ او وزیر و یاری دهنده من بود در رسانیدن احکام شریعت . در این چه حکمت است که شیر را تمکن دادی بر هلاک وی؟
خطاب آمد که ای عیسی ، من خواستم که او را منزلت باشد در درگاه من و عمل او به مثابه ای نبود که او را به این مرتبه رساند. پس او را بدین بلیه ( بلا ) مبتلا کردم ، تا بدان درجه رسد .»

آری :
هرکه در این دیر مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند



* * * * *


منتظر نظرات ارزنده شما هستم.
نظرات (0)