زندگی با اميد
ولنتاین مبارک
Monday, February 14, 2005

روز ولنتاین مبارک.


^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

کسانی که کتاب « ابلوموف » ، اثر ایوان گنچاروف رو خونده باشن ، یا فیلمی رو که از روش ساخته شده دیده باشن ، به راحتی می تونن مفهوم « فردا دیر است » و مصداق عینی ضرب المثل معروف « کار امروز را به فردا میفکن » رو درک کنن.
غیر از این کتاب ، داستان « مرد یخی » اثر یوجین اونیل هم اشاره به همین مطلب داره و بر مبنای درون نگری انسان استواره.
در داستان طنز گونه مرد یخی ،با صاحب یه اغذیه فروشی مواجهیم که با گذشت بیست سال از مرگ همسرش ، هنوز نتونسته به خواسته قلبیش که یه پیاده روی بعد از اتمام کار روزانه ست جامه عمل بپوشونه !!! چون یا خسته بوده ، یا به امید فردا از تصمیمش منصرف شده ، یا آب و هوا مناسب نبوده و یا درد مفاصل مزمن مانعش شده. اون هر روز رو به امید فردای بهتر و وقت مناسب تر می گذرونه ، در حالیکه با گذشت بیست سال هنوز اون فردای مورد نظر نیومده و هرگز هم نخواهد اومد !!
امروز و فردا کردن در حقیقت نوعی عادت بده که با رضا و رغبت در انسان ایجاد می شه.معمولا در این راه اولین حرکت ، بنا به درخواست حس راحت طلبی ما شکل می گیره و در مراحل بعدی کم کم عمیق و عمیق تر می شه و بصورت عادت در میاد .
برداشتن این مانع بزرگ ، می تونه یکی از رموز موفقیت هر کس به حساب بیاد.


^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^



همونطوریکه گفته بودم دیروز در یه جشنواره به نام « تولید ملی ، افتخار ملی » دعوت داشتم. در این جشنواره چند تا نکته جالب ، توجهم رو جلب کرد :

- طبق معمول ، مراسم با نیم ساعت تاخیر آغاز شد :(
- مجری مراسم هم (که ظاهرا از گویندگان صدا و سیما بود ) به دلیل نامعلومی تا آخر مراسم نیومد و هرچی با موبایلش تماس می گرفتن می گفت دارم می رسم ، تا پنج دیقه دیگه اونجام !!!! البته بعدا بنظرم رسید که شاید منظور ایشون از « اونجا » جای دیگه ای بوده !!! و در نتیجه یکی از کارکنان مجموعه این مسئولیت رو عهده دار شد و با تپق های فراوان بالاخره یه جوری سر و ته قضیه رو هم آورد ( مثلا وقتی می خواست بگه آقای...برای ایراد سخنرانی خودشون تشریف بیارن ،می گفت: آقای...برای ابراز سخنرانی خودشون ...!!!!!)
- آقای ... بنا به درخواست خودشون ( و با هدف کسب فرصتی برای تبلیغات انتخاباتی ) توی این جشنواره دعوت شده بودن ولی میزبان بخاطر اینکه ایشون وقت محدود و گرانبهای خودشون رو در اختیار صنعتگران کشور گذاشتن از ایشون تشکر مفصلی کردن !!
- ایشون در صحبت هاشون اشاره کردن که« امروز تمام زیرساخت ها آماده ست و ما در هیچ بخشی ( صنعت ، کشاورزی ، آموزش ، خدمات و ... ) ، گره نداریم. تنها مشکل فقدان یک مدیریت قویست که بتواند به درستی و با سرعت تصمیم گیری و اجرا کند. لذا ما در مقطعی قرار داریم که انتخاب بزرگی در پیش رو داریم و باید مواظب باشیم که درست انتخاب کنیم » . البته فکر نمی کنم که « انتخاب درست » نیازی به توضیح بیشتر داشته باشه.
- ایشون به بیان چند تا نکته ( که با زیرکی خاص خودشون تشخیص می دادن مطلوب طبع شنوندگان باشه ) ، چند بار تونستن غریو صلوات و تکبیر شنوندگان رو در سالن طنین انداز کنن ( مثل کاهش بهره های بانکی ، کاهش نرخ ارز ، تسهیل تعامل با سایر کشورهای جهان و ... ) . نمی دونم چرا وقتی لبخند رضایت رو توی صورت مدعوین محترم مشاهده می کردم ، یاد سریال کمربندها را ببندید افتادم که آقای ملکی می گفت : « ساده ای ، لوح »:)
- یه گروه سرود ، متشکل از تعدادی دختر دبیرستانی توی سالن نشسته بودن که هر چند دیقه یه بار می رفتن بیرون و با تغییر رنگ شال های روی روسری شون برمی گشتن توی سالن ولی تا آخر مراسم هم هیچ هنری از خودشون نشون ندادن !!!
- تمام شرکت هایی که اسپانسر برگزاری جشنواره بودن مفتخر به دریافت جایزه و « سمبل تولید ملی » شدن و البته بقیه شرکتها هم ( که اسپانسر نشده بودن ) برای تشویق اونا و کف زدن های مشوقانه !!! دعوت شده بودن !!
- در مجاورت جشنواره نمایشگاهی از « تولیدات ملی » هم برپا شده بود که بازدید کنندگان محترم با تعدادی غرفه و میز و صندلی و چند برگ بروشور و کاتالوگ مواجه می شدند. حتی دریغ از یک متصدی توی غرفه ها برای ادای پاره ای توضیحات !!
- بعد از صحبت های آقای ... کم کم سالن خالی شد تا حدود ساعت 11 که سخنران برای خودش صحبت می کرد .
- جشنواره ملی ! در حدود ساعت 2 با نتایج پر باری برای بخش صنعت کشور ، به کار خود پایان داد.
- درسته که دیروز برخلاف معمول سمینارها و همایش های پربار دیگه ، مهمانان موفق به صرف ناهار نشدن ، و لذا این نگرانی وجود داشت که از کیفیت و بار محتوایی جشنواره ملی کاسته بشه !! ولی برای جبران این نقیصه و رفع هرگونه نگرانی احتمالی در اینخصوص ، امروز ( روز دوم جشنواره ) از مهمانان به صرف ناهار و شام پذیرایی خواهد شد :)))

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^


از زیتون عزیز بخاطر ابراز لطف و محبتش در معرفی وبلاگم صمیمانه تشکر می کنم و بهترین آرزوهای قلبی خودم رو به او و سیبیل باروتی عزیزش تقدیم می کنم.

از آرمین عزیز هم بخاطر شعر زیبایی که به انگلیسی ترجمه کرده بود و به ویولت و من تقدیم کرده بود صمیمانه تشکر می کنم و از ته دلم براش آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.


^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^



وبه هر کسی که عطا زیاده شود ، از وی مطالبه زیادتر گردد و نزد هرکه امانت بیشتر نهند ، از او باز خواست زیادتر خواهند کرد .

( انجیل لوقا ، 12 : 48 )

نظرات (0)
منو اصلی
آخرين مطالب
دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است