زندگی با اميد
مشک آن است که خود ببوید!
Monday, February 07, 2005
مردم ده گفتند : « عجب چوپونی ! چقدر خوب چوپونی می کنه . ما رو هم اذیت نمی کنه . خدا اون چوپون درو غگو رو لعنت کنه . هم گله رو از بین برد هم ما رو با دروغهاش از کار بیکار می کرد. این یکی کارش رو خوب بلده . از گرگ هم نمی ترسه. ما هم با خیال راحت به کارامون می رسیم ».
یه روز عصر گله به ده نیومد. مردم منتظر بودن. دم غروب نگران شدن و به طرف صحرا راه افتادن. به چشمه که رسیدن ، زیر درخت ، چوپون رو دیدن که لم داده و کلاهش رو کشیده روی صورتش. گرگ بزرگی هم سرش رو روی پای اون گذاشته و دوتایی به خواب عمیقی رفتن. بوی کباب تمام دشت رو برداشته بود !!


******************************


به بهانه دهه فجر و « بهار آزادی » :

بهار ؛ غنچه سبزی است

که مثل لبخند باید

بر لب انسان بشکفد

بشقاب های کوچک سبزه

تنها یک سین

به سین های ناقص سفره می افزاید

بهار کی می تواند این همه بی معنی باشد

بهار آن است که خود ببوید

نه آنکه تقویم بگوید !


**************************


مرا اندکی دوست بدار ؛ ولی طولانی .


**************************


توضیح : با عرض معذرت ، امروز اصلا دل و دماغ نوشتن نداشتم !
نظرات (0)
منو اصلی
آخرين مطالب
دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است