زندگی با اميد
تا توانی دلی بدست آور
Tuesday, February 01, 2005
چرا بعضی از ماها فکر می کنیم که محور خلقت هستیم و تمام کائنات آفریده شدن تا دور ما بگردن و در خدمت ما باشن . چرا اینقدر از اطرافیانمون متوقعیم که انگار از همه دنیا طلبکاریم ؟ مگه چه تخم دو زرده ای گذاشتیم که همه رو مدیون خودمون می دونیم و با کلام و مراممون دل اطرافیانمون رو می شکنیم . کاش خودمون رو یه لحظه می ذاشتیم جای اونایی که این برخورد رو باهاشون می کنیم تا ببینیم چه حس و حالی بهمون دست میده و آیا خوشمون میاد. یکی از همین برخوردا دیروز ویولت رو ریخته بود به هم . . . و خوب ترکشش من رو گرفت. اولش که حاضر نبود من رو ببینه و می گفت همه آدما مثل همن !!!! خودخواه و بی رحم !! بعد از اینکه کلی نازش رو کشیدم ، راضی شد که برم دنبالش . از چهره اش ناراحتی می بارید و منم هرکاری کردم نتونستم روحیه ش رو عوض کنم ( گرچه به ظاهر اظهار می کرد که حالش بهتره ) . واقعا این دو روزه دنیا ارزش این بچه بازیها رو داره ؟؟ بیایم بیشتر قدر همدیگه وقدر دوستی هامون رو بدونیم.

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم

**************************

ای عزیز ! قول از راستی باز مگیر و در جواب سخن تعجیل مکن. تا نپرسند مگوی ،تا نخوانند مرو . ناکرده را کرده مشمار . دل را بازیچه دیو مساز . در پنهان بهتر از ظاهر باش. نان ممسک را مخور ، نان خود را از کس دریغ مدار. از فرمان نفس حذر کن. دشمن را اگر حقیر باشد خوار مدار. با ناشناس همسفر مشو. بیاموز و بیاموزان . کم خور و کم گوی و کم خفت . بترس از کسی که از کس نترسد و هرچه کند از کس نپرسد . اندک خود را به از بسیار دیگران دان. غم بیهوده مخور. دوستی خدا را در کم آزاری شناس. خود را از حال خود غافل مدار. سعادت دنیا وعقبی را در صحبت دانا شناس. به طاعت خود مغرور مشو و عمل خود را به ریا بر زبان میار.

( مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری )


***************************

گاهی میان درد می باید بود
گاهی به نبرد می باید بود
کارزاریست عظیم در میانه
آری ، همیشه مرد می باید بود


نظرات (0)