زندگی با اميد
عین عدالت !!!
Wednesday, April 20, 2005
قضاوت یکی از حساس ترین و در نتیجه سخت ترین کارهای دنیاست. به همین علت در کشورهای مترقی و پیشرفته دنیا قاضی علاوه بر مزایای مادی فراوان , از مصونیت های مختلفی هم برخورداره و مثلا به راحتی می تونه رئیس جمهور کشورش رو هم به پای میز محاکمه بکشه و براش رای صادر کنه. اما در جهان سوم و کشورهایی مثل وطن عزیز, قضاوت و قضا از قدیم الایام با مشکلاتی مواجه بوده که نمونه های اون رو می شه در قالب داستانهای قدیمی و ضرب المثل ها مشاهده کرد. این یه نمونه از اوناست که مصداق این ضرب المثله :
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری!!!

و اما داستان:
دزدی در تعقیب سرقت ، یک چشم خود را از دست داده بود . به دیوان بلخ شکایت برد و گفت : دیشب به قصد خانه پیرزنی رفتم ، اتاق محقر او سوراخی داشت . بر آن سوراخ میله ای نهاده بود که از دید محفوظ باشد و آن میله در تاریکی شب در چشم من فرو رفت و اینک از یک چشم نابینا شدم . ای قاضی ، قصاص من را از پیرزن بازستان !!
قاضی به دنبال پیرزن فرستاد و او را به دادگاه آورد. خطاب به او گفت : به جهت اینکه حیلت کردی و میله را در سوراخ گذاشتی تا چشم دزد کور شود ، باید قصاص شوی ! پیرزن گفت : من گناهی ندارم ، تقصیر بناست که این سوراخ را باز گذاشته .
دنبال معمار فرستادند. بنای از همه جا بی خبر وقتی حقیقت حال را دریافت ، از خود دفاع کرد و گفت : در آن موقع من برنا ( جوان ) بودم ، وقتی به ساختن این بنا مشغول بودم ، هر روز دختری زیبا از این محل می گذشت . به مقتضای جوانی من دل بر او بسته بودم ، هر روز چشم به راه او داشتم ، لذا سوراخی در دیوار خانه تعبیه کرده بودم تا آمد و رفت معشوق را تحت نظر داشته باشم و گناه از اوست.
قاضی فرمان داد آن زن را که دیگر پیر شده بود به دادگاه آوردند. پیرزن با شنیدن ماجرا گفت : من بی گناهم ، نگینی نزد زرگر داشتم. دو ماه مرا معطل کرد تا نگین را در انگشتر گذارد و من مجبور بودم هر روز از آنجا بگذرم.
وقتی زرگر را برای قصاص آوردند گفت : اگر چشم مرا درآورید ، به کارم لطمه می خورد . چشم شکارچی شهر را درآورید ، چون موقع شکار یک چشمش را می بندد و هدف گیری می کند !
قاضی دنبال شکارچی فرستاد. وقتی شکارچی حکایت را شنید ، گفت : ای قاضی ، مرا امان بده ، چون مجبورم برای یافتن صید از هر دو چشم استفاده کنم . بهتر است نی زن را قصاص کنید ، چون او به هنگام نواختن نی هر دو چشم خود را بر هم می نهد و با چشمان خود کاری ندارد !
قاضی دستور داد نی زن را آوردند. فرمان داد نی بنوازد ، چون چشمان خود را بر هم نهاد ، گفت درست است که کس دیگری مرتکب جرم شده ، اما به لحاظ اینکه تو زیاد از چشمان خود استفاده نمی کنی ، باید مجازات شوی . پس حکم قصاص را صادر کرد و یک چشم او را در آوردند !!!!
نظرات (0)
منو اصلی
آخرين مطالب
دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است