زندگی با اميد
برای یه دوست خوب
Wednesday, April 27, 2005
دو سه روزه که حالم زیاد خوب نیست. سر درد و سرگیجه و ... خلاصه کسالت دارم. الان هم حال مساعدی برای نوشتن ندارم. فقط دلم می خواست برای یه دوست عزیز که می دونم به من لطف داره و اینجا رو می خونه چند تا جمله بنویسم: دوست خوبم ، با چیزی که بهم گفته بودی کاملا موافقم. حق با تو بود. گرچه من معتقدم که ما آدما نباید یه بعدی زندگی کنیم و مسلما همه ماها در زندگی روزمره نقش های متفاوتی رو بازی می کنیم که هر کدوم اقتضای خودش رو داره و الزاما یک جور و یکنواخت نیست. یه جا نقش همسر رو داریم ، یه جای دیگه برادر یا خواهر و یه جای دیگه پدر یا مادر و... یه جا با یه بزرگتر از خودمون ارتباط برقرار می کنیم و یه جا با یه بچه کوچیک همبازی می شیم. به قول مولوی :
چون سرو کارت به کودک فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
دوست خوبم : درسته که دوست باید عیب دوستش رو بگه و به مصداق : « المومن مرآت المومن » مومن آئینه برادر و خواهر دینی خودشه ، ولی خودت بهتر از من می دونی که این آئینه باید صفاتی هم داشته باشه و نکاتی رو هم رعایت کنه. حدیث نبوی داریم که: « هر کس آشکارا برادر دینی خود را اندرز دهد آبروی او را برده است » . امر به معروف و نهی از منکر هم برای خودش راه و روشی داره. از دست من به خاطر کاری که کردم ناراحت نباش . من کاری رو انجام دادم که انتظار داشتم دوست خوبی مثل تو در حقم روا کنه و با روش دیگه ای نظرش رو به من منتقل کنه. خوب الحمدلله الان که دیگه هممون ایمیل داریم ؛)
دوست خوبم دلم می خواد همیشه برام یه دوست خوب باقی بمونی و مثل همیشه خطاهای من رو بهم گوشزد کنی. بازم ازت ممنونم ... این یادداشت رو هم فقط به حساب یه درد دل برادرانه بذار . برادری که این روزا دلش از خیلی جاهای دیگه پره و لازم داشت که با یه دوست خوب درد دل کنه و چه کسی بهتر از تو ؟
نظرات (0)
منو اصلی
آخرين مطالب
دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است