زندگی با اميد
دوباره سلام!
Monday, May 16, 2005
... همیشه از اینکه برای حل یه مسئله صورت مسئله رو پاک کنم پرهیز داشتم. چون معتقدم که اینکار ، می تونه به خالی کردن میدون و نوعی فرار از واقعیت ها تعبیر بشه. ولی بعضی وقتا آدم لازم می بینه که برای جلوگیری از بروز یه مشکل بزرگتر خودش رو به مشکل کوچیکتری مبتلا کنه. یه چیزی تو مایه های انتخاب بین بد و بدتر و... تعطیلی وبلاگ و خداحافظی من هم یه همچین حالتی داشت. ولی امروز دلایلی رو که برای برگشتنم لازم بود پیدا کردم... اولیش ( و مهمترینش ) لطف و صفا و صمیمیت دوستانی که هر روز میومدم و کامنت های محبت آمیزشون رو می خوندم که غالبا ازم خواسته بودن دوباره بنویسم و من نمی تونم در مقابل اینهمه صفا و صمیمیت دوستان عزیزم بی تفاوت باشم. دوم ، بخاطر ویولت عزیزم که ازم خواست دوباره بنویسم . سوم برای دل خودم که وسوسه نوشتن داشت. البته موقعیت خطیر منطقه ای و بین المللی ، نزدیکی انتخاب نهم ، از سرگیری غنی سازی اورانیوم ، مذاکرات هسته ای با اروپا ، تعطیلی خط تولید پیکان ، بارندگی های شدید شب گذشته و بازگشت ناجوانمردانه نسیم و سانی عزیز هم در تصمیم جدید من بی تاثیر نبودن;) !!!
... پس از امروز دوباره می نویسم و در عین تنهایی با شما هستم ...
...کوه ها با هم اند و تنهایند
مثل ما با همان وتنهایان...

پیوست:
ازویولت عزیز و تمام دوستان خوبم که در این مدت من رو تشویق به دوباره نوشتن کردن از جمله زیتون , یاسمن , شهلا, روحان , دنیز , نسیم , زورق , مهدی , عاطفه , افسانه , بهار, مهتاب, یک دوست , آزاده (آبجی کوچیکه) , آدم , آرام , مهستا , طیبه , علیرضا , خراباتی , ملینا , ماه بانو ( آبجی کوچیکه ) و... تشکر ویژه دارم... :)
نظرات (2)
در 12:52 AM, Anonymous Anonymous نوشته...

من فکر می کردم آدما که بزرگ شن تغییر می کنن
ولی
...

 
در 12:52 AM, Anonymous Anonymous نوشته...

من فکر می کردم آدما که بزرگ شن تغییر می کنن
ولی
...

 

Post a Comment

منو اصلی
آخرين مطالب
دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است