زندگی با اميد
سعدی و درس های زندگی
Sunday, May 01, 2005
سعدی ، شاعر نام آور ایرانی دو کتاب بسیار با ارزش داره : گلستان ، با نثر مسجع و بوستان که به نظم سروده شده.در این دو کتاب درس های با ارزشی برای زندگی بشر در قالب شعر , تمثیل , استعاره , داستان و حکایت ارائه شده که خوندنش برای هر ایرانی فرهنگ دوستی آموزنده و نشاط آوره. چند روز پیش روز بزرگداشت سعدی بود. به همین بهانه ، قصیده زیر رو که خودم خیلی دوستش دارم و من رو یاد سالهای مدرسه میندازه ، بدون هیچ شرح و تفسیری براتون می نویسم :

چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل
نجوشید سرچشمه های قدیم
نماند آب ، جز آب چشم یتیم
نبودی بجز آه پیرزنی
اگر بر شدی دودی از روزنی
نه در راغ سبزه ، نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورد و مردم ملخ
در آن حال پیش آمدم دوستی
کزو مانده بر استخوان پوستی
اگرچه به مکنت قوی حال بود
خداوند جاه و زر و مال بود
بدو گفتم ای یار پاکیزه خوی
چه درماندگی پیشت آمد بگوی
بغرید بر من که عقلت کجاست
چو دانی و پرسی سئو الت خطاست
نبینی که سختی به غایت رسید
مشقت به حد نهایت رسید
بدو گفتم آخر ترا باک نیست
کشد زهر ، جایی که تریاک نیست
گر از نیستی دیگری شد هلاک
ترا هست ، بط را ز طوفان چه باک
نگه کرد رنجیده در من فقیه
نگه کردن عاقل اندر سفیه
که مرد ، ار چه بر ساحل است ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند ریش
نه بر عضو مردم ، نه بر عضو خویش
*************************
پیوست 1 :
راغ : صحرا
بط : مرغابی
*************************
پیوست 2 :
از همه دوستان و خوانندگان عزیزی که در این چند روز جویای احوال من بودن تشکر میکنم و برای همه آرزوی سلامتی و موفقیت دارم .منم به لطف خدا خوبم :)
نظرات (0)
منو اصلی
آخرين مطالب
دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است